بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ما گدایی را دم باب الجواد آموختیم / غالبا سائل میاید پشت در های بزرگ

آخرین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۳۴ - مهدیار محمدی
    احسنت
  • ۱۸ آبان ۹۳، ۱۲:۰۴ - حسین علیمحمدی
    جونم

بذر اشک

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۴:۴۹ ب.ظ

تو بذر اشکی و جزیی ز زندگانی من

جوانه میزنی و می بری جوانی من

 

تو مرز سنخیت نور صبح و تاری شب

تویی سپیده ی شب دمدم اذانی من

 

کنایه های تمام گریزهای شعر

تویی زبان همین لحن بی زبانی من

 

هنوز مثل همیشه درونم آشوب است

امان نداده ای آخر به بی امانی من

 

من آنکه تیغ تو را بر دل همه زده ام

تو آنکه ناز گرفتی ز شست جانی من

 

بیا و چاره کن آقا که من تک افتادم،

میان ثانیه ها، صاحب زمانی من

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۲/۱۵
روح اله اسماعیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی