بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ما گدایی را دم باب الجواد آموختیم / غالبا سائل میاید پشت در های بزرگ

آخرین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۳۴ - مهدیار محمدی
    احسنت
  • ۱۸ آبان ۹۳، ۱۲:۰۴ - حسین علیمحمدی
    جونم

مرا به خویش گذارید تا که گریه کنم

شهید گریه ی آن گلعذار باید شد

(استاد محمد سهرابی)

 


هوای شعر سرودن دلیل می خواهد

نزول شعر خودش جبرییل می خواهد

 

به هر ضعیف بنی سهم از این جگر ندهند

طریق عشق، رجال اصیل می خواهد

 

به عالمی نفروشم نمی ز اشکم را

که قدر اشک مرا سلسبیل می خواهد

 

دلم هوای خیابان کربلا کرده

دلم دوباره بهشت نخیل می خواهد

 

کلیم پای برهنه به وادیت آید

مسیح بر نخ پرچم دخیل می خواهد

 

به چند بیت بسنده نمی کند وصفش

قصیده های عریض و طویل می خواهد...

 

صدای گریه ام آخر سر شما را برد

هنوز هم عبراتت قتیل می خواهد

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۳۸
روح اله اسماعیلی

نگاه ، اشک ، تلاطم و آخری بوسه

سری به دامن جانانه و سری بوسه

لب دوگانه به ما داده اند از این حیث

یکی برای گرفتن و دیگری ... بوسه

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۸۹ ، ۱۶:۳۹
روح اله اسماعیلی

یکی به دو مکن ای چرخ! دنده ام زخم است

تمام کوچه و راهی که کنده ام زخم است

 

گلی دوباره به دامان ساده ام وا شد

جواب غنچه ی درد آورنده ام زخم است


قباله نیست؛ نباشد! علی سلامت باد

اگرچه گوشه ی برگ برنده ام زخم است


ملال نیست، اگر هست، غربت مولاست

جواب خنده ی او، اخم و خنده ام، زخم است


ندید علی قفس سینه را و با خود گفت

چقدر گونه و بال پرنده ام زخم است...


حقیقتش را بخواهید این شعر مال چند ماه پیش است که به سفارش یکی از اساتید بالکل بی خیالش شدم. اما چون در دفترم قحطی شعر آمده و از طرفی چندین روزیست که بروز نیستم، باید تحملش کنید. مخلصیم.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۸۹ ، ۱۶:۴۱
روح اله اسماعیلی

به خیمه نام بلندت شگوم می آرد

علم به دست، مرامت رسوم می آرد

 

فراز دوش تو هفت آسمان اهل خیام

قمر برای عشیره نجوم می آرد

 

تو باب حاجنی و مرده می کنی زنده

قضای تو به قدر هم لزوم می آرد

 

برای برگ شفاعات حشر، مادرمان

"کف" تو را جهت مُهر و موم می آرد

 

نرو که عمر علی اصغرم به مشک توست

نرو که رفتنت اوقات شوم می آرد

 

نرو سکینه بفهمد ز پای می افتد

نرو که بعد تو دشمن هجوم می آرد

 

نرو که قافیه را باختم، بدون تو

عمود خیمه ات انداختم بدون تو...

 

                ***********

 

پس از تو کاسه ی صبر برادرت سر رفت

گرفت وعده ی قنداقه و به لشکر رفت

 

از آن سه شعبه که چشم تو را زهم پاشید

یکی به حلق ظریف علی اصغر رفت

 

و بعد لحظه ی سخت وداع آخر شد

و بعد تیر به قلب عزیز حیدر رفت

 

"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد"

بروی حنجر او ضربه های خنجر رفت

 

و بعد حمله ی دشمن به خیمه گاه افتاد

و بعد کار زدستان خواهرت در رفت

 

نخست مشعل خود را به خیمه ای انداخت

 و بعد چشم حرامی به سمت دختر رفت

 

"برای غارت یک گوشواره ی کوچک

دو گوش رفت، گل سر شکست، معجر رفت" (۱)

 

اسیر موج حوادث شدم بدون تو

سوار ناقه ی "حارث" شدم بدون تو....

                 ********


سلام؛ از اینکه فرصت نشد قبل از سفر از دوستان حلالیت بطلبم عذر خواهی می کنم.

۱: این شعر را فقط شنیدم و نمی دانم مال کیست. لکن اقتباس است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۸۹ ، ۱۶:۴۲
روح اله اسماعیلی

صحرا، دریا، امیرِ هرجایی تو

هارونی تو، عصای موسایی تو

کعبه هستی و گرد تو میگردند

می آیندت، ولی نمی آیی تو

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۸۹ ، ۱۶:۴۴
روح اله اسماعیلی

این بافتنی را بعد از خواندن دیوان صائب بافتم. پارچه اش از هند است و اعلا. مال این روز ها هم نیست؛ مال خیلی قبل است. اما از فرط خشکی طبع این روزهای ما، فعلاً جای عریضه را پر می کند...

سرمه می آرد به زیر چشم، اشک گونه سوز

جوشش آتش فشان در آبگرم آید بروز

شعله از سوز شرار ما خبر دارد ولی

آب شد نزد جگر، آن هیزم آتش فروز

فیض لیلی را نباید در لیالی یافتن

نکته های نغز شب گردد هویدا بین روز

با قمر رویان قمار انداختن بیهوده است

مهره ی شطرنج هرگز در نمی آید به دوز

لکنت اطفال از ترس فلک کاری اوست

بند می آید زبان آنکه می فهمد رموز

         ***************

از کدامین آیه ی مهری که هنگام طلوع

هم دم ابرار را مبینی و هم پینه دوز

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۸۹ ، ۱۶:۴۵
روح اله اسماعیلی

این بار شعر تر چقدر پاره پاره است

این بار داغ گوشه جگر پاره پاره است

 

قرآنم از چه آیه به آیه مفسَّر است

این مصحف شریف مگر پاره پاره است

 

میدان تمام نقش تن تو شده علی!

از عکس تو چه سود دگر پاره پاره است

 

هفت التماس یا ولدی کارگر نشد

یک لب به لب بزن دهن ار پاره پاره است

 

آخر کدام نعش تو را در عبا برم

این دست و پا و سینه و سر پاره پاره است

 

این هم هزار و ششصدمین قطعه تو بود

هر چله چله ات به نظر پاره پاره است

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۸۹ ، ۱۶:۴۶
روح اله اسماعیلی

گلی اگر که ز خروار دامنش برسد

تمام معنی اسرار دامنش برسد

 

حلول غنچه، خلاصه شده در آن لبخند

به وقت خنده شکرزار دامنش برسد

 

تمام صف شکنان نزد مژگه اش مغلوب

زمان حمله، چو کرار دامنش برسد

 

به او که راه زجای قدوم او طی شد

خبر دهید ز ره، خار دامنش برسد

 

بجای حق حق حلاج، هق هقم آید

به گردن من اگر دار دامنش برسد

 

چو حلقه وصله ی دامان شوم سلاسل وار

اگر که دست به زنار دامنش برسد

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۸۹ ، ۱۶:۴۸
روح اله اسماعیلی

تو بذر اشکی و جزیی ز زندگانی من

جوانه میزنی و می بری جوانی من

 

تو مرز سنخیت نور صبح و تاری شب

تویی سپیده ی شب دمدم اذانی من

 

کنایه های تمام گریزهای شعر

تویی زبان همین لحن بی زبانی من

 

هنوز مثل همیشه درونم آشوب است

امان نداده ای آخر به بی امانی من

 

من آنکه تیغ تو را بر دل همه زده ام

تو آنکه ناز گرفتی ز شست جانی من

 

بیا و چاره کن آقا که من تک افتادم،

میان ثانیه ها، صاحب زمانی من

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۶:۴۹
روح اله اسماعیلی

در خانه هم جمال خدا زیر چادر است

این رو گرفتنت به سزایم فراخور است

 

آنکس که ارغوان وَرِ بوم رُخت کشید

بعد از سه ماه، باز، به حال تفاخر است

 

دیشب که دست بر سر بازوت میزدم

دیدم که قسمتی ز پَرِ یاس من سُر است

 

شبنم نبود! جان علی خون تازه بود

گلزخم ها چو ذکر لبت در تواتر است

 

دلسنگ تر شدند جدیداً به داغ تو

آه تو کوره وُ دل مردم چو آجر است

 

روح تو از درون تن من عروج کرد

یاسین بر احتضار تو خواندن تظاهر است

 

تو میروی، علی و جفای زمانه هست

خیبر شکن ز سختی داغت ز پا نشست

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۶:۵۰
روح اله اسماعیلی