بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ما گدایی را دم باب الجواد آموختیم / غالبا سائل میاید پشت در های بزرگ

آخرین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۳۴ - مهدیار محمدی
    احسنت
  • ۱۸ آبان ۹۳، ۱۲:۰۴ - حسین علیمحمدی
    جونم

من از آن دم که بالای سر "جون" آمدی فهمیده ام آقا

که تا اندازه فامیل داری تو هوای نوکر خود را...



التماس دعا شبهای محرم

شعرهای این دو ماه:
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۳ ، ۱۷:۳۳
روح اله اسماعیلی

نمی دانم اینکه یکی دو سال پیش بافتم، چیست.

نمی دانم چیست. همه اش تقصیر نازک اندیشی حضرت صائب (1) است... و تقصیر استاد سهرابی (2) که نسخه نسیان مارا پیچیده...

نمی دانم چیست. شما بخوانید ببینید چیست. به من هم بگویید...

بابت تمام نظرات از قبل تا بعد ممنون و متشکر.



پهلوان به رکب آمده را می مانم

آن طبیبی که به تب آمده را می مانم


در خوش عهدی چو اساطیر، زبانزد بودم

روزگار به عقب آمده را می مانم


کنج الفاظ نشستم و نمک می پاشم

خال در گوشه لب آمده را می مانم


می نویسند مرا تا نبرندم از یاد

بیت ناب سر شب آمده را می مانم


هرکه چسبید به من قصد ز من کندن داشت

شهد بر روی رطب آمده را می مانم


چاره ای حال مرا نیست به جز سوزاندن

زخم های به عصب آمده را می مانم


عصمتم زخمی فتوای جهاد شیخ است

دختران به حلب آمده را می مانم


رمز کارامدی ام شهرت بیهودگی است

درِ پیت به حلب آمده را می مانم


شده سرگرمیتان حرف کشیدن از من

طوطیان به ادب آمده را می مانم


طفل بر دامن أب آمده را می مانم

عبد شرمنده ز رَب آمده را می مانم


پیله کردم به دل تاک، شرابش بکنم

روح در تُنگ عنب آمده می مانم



(1) : بماند
(2) : می خرندم به قسم تا که بیارند به فحش / جنس مرجوعی پس آمده را می مانم
۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۱۷
روح اله اسماعیلی

7 صفر، شهادت امام حسن... کریم غریب حبیب...


قصه ی کوچه و مادر پدرم وقف حسین

هرچه آورد مغیره به سرم وقف حسین


نمک سفره من گریه ی بر روضه ی اوست

هرچه کردم سر این سفره کرم وقف حسین

۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۱
روح اله اسماعیلی

ما زخم را مقارب مرهم گرفته ایم

یعنی که تیغ سرّ تو مَحرم گرفته ایم


هرقدر دستمان سر سفره دراز شد

گردن به پیشگاه شما خم گرفته ایم


چرخیده ایم دور سرت تا که حل شدیم

سائل شدیم و پاسخ آن هم گرفته ایم

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۵
روح اله اسماعیلی

هوای زیارت که بزند زیر دل آدم، تنها راهش رفتن به پابوس است...

این چیزهایی که بافته ام، راستش را بخواهید خودم هم نمیدانم چیست! قبلا قرار بود بشود شعری برای خودش! منتها نشد. این بافتنی میخواست شبیه لباس خدّام آقا علی ابن موسی الرضا بشود منتها از باب تبرک به در و دیوار حرم مالیده شد و شد این...:


دم در خادمت مرا می گشت / بعد از آن گفت: التماس دعا

باورم شد که زائرت شده ام / نزد تو اعتبار دارم و بس


در باب الجواد، اذن دخول / بوسه ای روی سنگفرش حرم

خاک کفش مرا تبرک کرد.. / شرمی از کفشدار دارم و بس

۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۴۰
روح اله اسماعیلی

من بی حال را ندید بگیر

الف "دال" را ندید بگیر


توبه کردم مرا جوانم کن

این همه سال را ندید بگیر


دستم آخر به دامنت نرسید

میوه کال را ندید بگیر


کلا آثار ما به درد نخورد

مانده غربال را ندید بگیر


لب لعلی گزیده ام که... مپرس

اصلا این فال را ندید بگیر


پشت هر فال من، اراده توست

بخت و اقبال را ندید بگیر


یک شراب است و دائم الخمری

این دو مثقال را ندید بگیر!


روضه را یک گریز، بس باشد

شیب گودال را ندید بگیر


اشک خالص بیار نزد روح

جار و جنجال را ندید بگیر

۱۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۱۶:۳۰
روح اله اسماعیلی
سکه از رونق بیفتد، پشت و رو بی معنی است
در بیان حالت ما سمت و سو بی معنی است

ما به خاک افتاده ایم و باهمین دنیا خوشیم
تا تیمم هست انگاری وضو بی معنی است

دل که می سوزد کلام آدمی گیرا شود
عود تا آتش نگیرد، پخش بو بی معنی است

آدم حبس ابد امید می خواهد چه کار
روح اگر در بند باشد، آرزو بی معنی است

۱۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۲ ، ۱۵:۳۸
روح اله اسماعیلی

این زندگی و عدم به هم نزدیکند

بدقولی و این قسم به هم نزدیکند

جمعیت ما عین پریشانی بود

زلف تو و خاطرم به هم نزدیکند...

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۲ ، ۰۱:۴۲
روح اله اسماعیلی

تحویل سال ایرانی جماعت، انگار با نقاره های حرم امام رئوف است. از طرفی هم انگار تا پیام نورزی آقا را نشنویم و اسم سال را نفهمیم، باورمان نمی شود که اتفاقی افتاده! بهانه فاطمیه، جنس ما را جور کرد که چیزی ببافیم شبیه خلعت آخرت... وسط هیئت آمده، شاید همانجا هم بیشتر به کار بیاید... عزاداریتان قبول.


آب دهان من خودش اصلا شراب بود

مستی من بدون حساب و کتاب بود


هرچند در حرم فوران کرده ام ولی

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۲ ، ۱۶:۲۵
روح اله اسماعیلی

اصرار بر کار ضعیف هیچگاه قوت نمی آورد.

باور کنید!! این را از خودم گفتم. 



کوزه پر می شود از آن دل جادار خودش

دل جادار شود مخزن اسرار خودش


شمع تا آخر عمرش به کسی راز نگفت

آتشی داشت ز انبار خودش، بار خودش

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۵۰
روح اله اسماعیلی