بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ما گدایی را دم باب الجواد آموختیم / غالبا سائل میاید پشت در های بزرگ

آخرین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۳۴ - مهدیار محمدی
    احسنت
  • ۱۸ آبان ۹۳، ۱۲:۰۴ - حسین علیمحمدی
    جونم

علم به دست

دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۸۹، ۰۴:۴۲ ب.ظ

به خیمه نام بلندت شگوم می آرد

علم به دست، مرامت رسوم می آرد

 

فراز دوش تو هفت آسمان اهل خیام

قمر برای عشیره نجوم می آرد

 

تو باب حاجنی و مرده می کنی زنده

قضای تو به قدر هم لزوم می آرد

 

برای برگ شفاعات حشر، مادرمان

"کف" تو را جهت مُهر و موم می آرد

 

نرو که عمر علی اصغرم به مشک توست

نرو که رفتنت اوقات شوم می آرد

 

نرو سکینه بفهمد ز پای می افتد

نرو که بعد تو دشمن هجوم می آرد

 

نرو که قافیه را باختم، بدون تو

عمود خیمه ات انداختم بدون تو...

 

                ***********

 

پس از تو کاسه ی صبر برادرت سر رفت

گرفت وعده ی قنداقه و به لشکر رفت

 

از آن سه شعبه که چشم تو را زهم پاشید

یکی به حلق ظریف علی اصغر رفت

 

و بعد لحظه ی سخت وداع آخر شد

و بعد تیر به قلب عزیز حیدر رفت

 

"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد"

بروی حنجر او ضربه های خنجر رفت

 

و بعد حمله ی دشمن به خیمه گاه افتاد

و بعد کار زدستان خواهرت در رفت

 

نخست مشعل خود را به خیمه ای انداخت

 و بعد چشم حرامی به سمت دختر رفت

 

"برای غارت یک گوشواره ی کوچک

دو گوش رفت، گل سر شکست، معجر رفت" (۱)

 

اسیر موج حوادث شدم بدون تو

سوار ناقه ی "حارث" شدم بدون تو....

                 ********


سلام؛ از اینکه فرصت نشد قبل از سفر از دوستان حلالیت بطلبم عذر خواهی می کنم.

۱: این شعر را فقط شنیدم و نمی دانم مال کیست. لکن اقتباس است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۹/۰۸
روح اله اسماعیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی