بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار...

بارش

ما گدایی را دم باب الجواد آموختیم / غالبا سائل میاید پشت در های بزرگ

آخرین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ا
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۳۴ - مهدیار محمدی
    احسنت
  • ۱۸ آبان ۹۳، ۱۲:۰۴ - حسین علیمحمدی
    جونم

اولین زائر امام رضا

دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۱۲ ب.ظ

یا جواد...


دل من چارپاره مثل کویر

چارپاره برات می سازم

و تو باید بباری و طرحی 

از تو در آب دل بیندازم


از زمانی که می شناسیمت

سفره داری و ما نمکزادیم

تو اگر که جواد باشی پس

ما گداهای شهر بغدادیم


شعر تو از کجا شروع شود

به خصوص اینکه مرثیه دارد

به خصوص اینکه هر مصیبت تو

عالمی وجه تسمیه دارد


کوچه بند تو مانده وجه الله

چقدر کشته مرده داری تو

شب رسیده و باز چون مولا

نان و خرما به دوش داری تو


آمدی چند ساعتی کمتر

بین پس کوچه های مشهد ما

و از آنروز دل به تو بستیم

اولین زائر امام رضا


آمدی تا خدانکرده پدر

توی غربت، غریب جان ندهد

و تو باشی کنار دستش تا

کار خود را به این و آن ندهد


به نظر می رسد که جان دادن

بین خانه غریب سخت تر است

جان سپردن میان خانه خویش

بی پسر، بی طبیب، سخت تر است


در میان صدای هلهله ها

مادرت را صدای می کردی

بی سبب یاد عصر عاشورا

مادرت را صدای می کردی


آب را روبروت تا می ریخت

یاد آن مشک پاره افتادی 

مثل ساعات آخر جدت

پاشدی و دوباره افتادی


پاشدی و دوباره افتادی

ماجرایی شده نماز تو

ماجرایی شده فرود تو

ماجرایی شده فراز تو


خون ز لب، بر محاسنت جاری

می نویسد گریز کرب و بلا

تا که تفصیل مقتلت بشود

شرح شیب الخضیب عاشورا


زینت دوش شاه مشهد آه

تو کجا روی بام خانه کجا

تو کجا آفتاب تیز عراق

تو کجا غربت زمانه کجا


به نمایندگی ز بابایت

بال و پر ریختند دور و برت

کفترانی که مشهدی بودند

سایبان ساختند روی سرت


شعر تو بند آخرش مانده

نفسی نیست تو خودت بنویس....

بنویس از مرام کفتر ها

ولی از بال و سایبان ننویس


زینت روی دوش پیغمبر

ماند، روی زمین سه روز و سه شب

و نه ابری که سایبان بشود

نه کبوتر، نه معجر زینب...



چقدر کشته مرده داری تو... این جمله را در 72کیلومتر آقای قاسمی هم دیده ام. به قدر یک جمله هم آدم شبیه یک شاعر بشود بس است...

در ادامه مطلب چند بیتی که پس از اتمام این چارپاره، خود به خود آمد را نوشته ام. اگر اشکی داشتید از دعا دریغ نکنید.

یا جواد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۲۴
روح اله اسماعیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی